کمال گرایی

کمال گرایی یعنی گرایش به کامل بودن و  هر کاری را کامل و بی نقص انجام دادن. به ظاهر این تفسیر هیچ اشکالی ندارد اما مشکل از آن جایی شروع می شود که این موضوع به آفتی در زندگی تبدیل شده و در هر کاری دست و پای آدم را می بندد و باعث می شود تا در انجام بسیاری از کارها به بهانه ی کمال گرایی تعلل کنیم و در نهایت یا آن کار را انجام ندهیم یا اگر انجام دادیم به نتیجه ی مطلوب نرسیم.

به نظر من در هیچ زمینه ای هیچ گزینه ی مطلقی وجود نداشته و نخواهد داشت. در هر زمینه ای که انسان ها فعالیت داشته اند و از خود آثاری به جا گذاشته اند و اسم و رسمی از آنها بر سر زبانها افتاده، پدیده ها ظهور کرده اند و مرزها را جابجا کرده اند. دلیل ظهور پدیده ها هم روشن است: فکر انسان حد و مرز ندارد و هر آن چیزی که اندیشه ی انسان بتواند به تصویر بکشد توان انسان هم قابلیت ظهور و عینیت بخشی به آن را خواهد داشت. در این مورد مثال های فراوان و البته بسیار معروفی وجود دارد. یکی از معروف ترین ها در این مورد، شکسته شدن رکورد دوی سرعت است. تا مدت ها، رکورد دوی ۱۰۰ متر حدود ۲۰ ثانیه بوده و چنین تصور می شد که هیچ انسانی نمی تواند ۱۰۰ متر را در ۱۵ ثانیه بدود. اما زمانی فرا می رسد که یک نفر ۱۰۰ متر را در حدود ۱۵ ثانیه می دود و جالب این که در فاصله ی کمتر از یک سال این رکورد بارها و بارها جابجا می شود. در مورد رشته ی ورزشی وزنه برداری هم همین طور است. قوی ترین وزنه برداران -به مانند بسیاری از مردم عادی- در زمان رکوردشکنی توسط خودشان تصور می کردند که رکوردی که زده اند تا سال ها پابرجا خواهد ماند اما در چند سال گذشته شاهد بوده ایم که در زمان برگزاری یک تورنمنت و در یک دسته، رکوردهای جهان و المپیک به تکرار شکسته می شوند.

تصور می کنم که همین مثال های ورزشی به خوبی موید مطلق و همیشگی نبودن یک گزینه در یک زمینه ی خاص هستند.  هدفم از طرح این مثال ها یادآوری این نکته است که گاهی موفقیت های شاخص دیگران در یک زمینه به جای انگیزه بخشی برای تداوم در مسیر مورد نظرمان، ممکن است که برعکس موجب دلسردی ما شود و چنین تصور کنیم که کامل بودن و شاخص بودن برازنده ی تعداد اندکی از افراد خاص است و همین باعث شود تا در زمینه ی مورد علاقه مان با قدرت وارد گود نشویم.

در این پست می خواهم نظر خودم  را در مورد کمال گرایی و البته کمال گرایی بیمارگونه و علل آن بنویسم.

ریشه ی این نوع کمال گرایی را در مواردی به شرح زیر می توان جست و جو کرد:

  1. بعضی از افراد هستند که در محیط زندگی شان به خوب بودن شناخته شده اند، به این صورت که خانواده و اطرافیان به آنها به چشم انسان هایی که همیشه قابل قبول و تأیید دیگران هستند می نگرند. همین موضوع به ظاهر کم اهمیت باعث می شود تا این گونه افراد در هر کاری که می خواهند انجام بدهند نیم نگاهی به نظر و تأیید دیگران داشته باشند. اگر این چشم داشت به تأیید دیگران از کودکی شروع شده باشد می تواند فرد را در هر زمینه فعالیتی دچار تردید کند و باعث شود تا به راحتی به انجام هر کاری اقدام نکند.

چنین اشخاصی در کودکی شهره به مودب و مخصوصن سربه زیر بودن هستند و این به خودی خود آفتی است مخرب، چرا که کودکی که اجازه ی تجربه کردن به هر دلیلی از او سلب شود روحیه ی پرسش گری و کنجکاوی خود را به مرور زمان از دست داده، به فردی کاملن واکنش گر تبدیل شده و چشمه ی خلاقیتش خشک خواهد شد.

  1. ترس از تکرار تحقیر و سرخوردگی بعد از انجام یک کار اشتباه هم می تواند به عنوان عاملی برای کمال گرایی و مانعی برای عمل گرا بودن افراد به حساب آید. ممکن است شخصی بعد از انجام یک کار و کسب نتایج دور از انتظار، به دلیل گرفتن بازخوردهای شدید و دلسرد کننده به ویژه از افراد خانواده و دوستان میل به اقدام در بیش تر زمینه های فعالیتی را از دست بدهد. توجه بیش از حد به نظرات دیگران در مورد خود، وابستگی به والدین و دوستان و اعمال نظرهای نامناسب از سوی اطرافیان در مواقع حساس این آسیب را تشدید کرده و راه را برای اصلاح و بهبود عملکرد فرد بسیار سخت می کند.
  2. بدون تردید می توان گفت که در هر مورد ازکمال گرایی مورد بحث، رگه هایی از ضعف اعتماد به نفس دیده می شود. افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند در انجام کارها ممکن است که نظر و دیدگاه دیگران را مورد بررسی قرار بدهند و مشورت کنند اما تصمیم نهایی با خودشان است و در حقیقت افراد با اعتماد به نفس بالا در بیشتر موارد تصمیم به انجام قطعی کار را می گیرند و در چگونگی انجام آن کار ممکن است که از نظرات سایر افراد بهره گیرند.
  3. تنبلی: شاید خنده دار به نظر برسد اما عادت کردن به تکنولوژی و استفاده ی مداوم از امکاناتی که دستیابی و دسترسی به خواسته هایمان را راحت تر و سریع تر کرده باعث شده است تا به همان اندازه که بر شتاب زندگی افزوده ایم از صبور بودن فاصله بگیریم. سبک زندگی امروزی به روشنی از آن چه که در رسانه ها نشان داده می شود کاملن قابل مشاهده است: سرعت انتقال داده های بالاتر، حمل و نقل سریع تر، غذاهای آماده، حضور کم تر و کم رنگ تر در جمع خانواده و … به خوبی نشان می دهند که ما در عصری زندگی می کنیم که نمی خواهیم و در مواقع بسیاری نمی توانیم صبر کنیم و منتظر بمانیم و همین سبب شده تا اگر برای یک لحظه احساس کنیم که کاری نیاز به تکرار و تداوم دارد به بهانه های مختلف از جمله کمال گرایی سریع دور آن کار را خط بکشیم. به نظر من امروزه بسیاری از انسان ها از نظر جسمی و روانی تنبل شده اند و حاضر نیستند حتا برای علایق و خواسته هایشان خود را به زحمت بیندازند وکمال گرایی هم یکی از سرپوش هایی است که روی این نقطه ی ضعف خود می گذارند.
  4. گاهی پیش آمده که با افرادی برخورد می کنم که هیچ یک از موارد بالا را نداشته اند اما دچار کمال گرایی هستند و از اقدام کردن واهمه دارند. در مورد اخیر عاملی که بسیار هم با آن برخورد کرده ام داشتن گونه ای وسواس فکری بوده است. این گونه افراد در شروع بیش تر کارهایی که انجام می دهند بدترین حالت ممکن را مدنظر قرار می دهند و این تصور مدام و در هر لحظه ی انجام کار مثل خوره به جانشان می افتد و کارایی شان  را به شدت پایین می آورد. از آن جا که خودم در برهه ای از زندگی این مورد را تجربه کردم نشانه هایی را یافته ام که با بررسی آنها می توان به وجود این گونه وسواس فکری پی برد. این روزها نسبت به حرکات و رفتار افراد در محیط کار و زندگی با دقت نگاه می کنم. شاید باور نکردنی باشد اما من تقریبن هر روز افرادی را می بینم که با این وسواس ها درگیر هستند و متاسفانه هیچ آگاهی از این موضوع ندارند. مواردی پیش آمده که من از روی خیرخواهی به دوستی یا آشنایی در این مورد تذکر داده ام اما جالب این جاست که گفته شده که من در همه ی کارهایم دقیق هستم و به کلی منکر این موضوع شده اند.
  5. شخصی که بعد از فعال کردن دزدگیر خودرو و قفل کردن دربهای آن تمام دستگیره های خودرو را چک می کند و به فاصله کمتر از ۱۰ متر سه تا چهار بار دزدگیر را فعال می کند.
  6. شخصی که بعد از حرکت در جاده به یک باره می پرسد که زیر کتری را خاموش کردم یا نه یا درب خانه را بستم یا نه و البته که یک بار نه بلکه در هر مسافرت و خرو ج از منزل نگران بستن درب و شیر گاز و … است.
  7. کارمندی که از ترس پاسخ گویی به نهاد نظارتی سازمان خود یک پرونده ی کامل را بارها و بارها ورق می زند و بسیار سخت گیرانه تر از بخشنامه های سازمان هم برای خودش کاری اضافه می تراشد و هم در کار ارباب رجوع تعلل می کند.
  8. والدینی که به فرزندشان اجازه نمی دهند کوچک ترین فعالیت جسمی و ورزشی متناسب با سن خود را انجام بدهد و همیشه نگران آسیب دیدن فرزندشان هستند.
  1. رئیس یا مدیری که در مواقع بحرانی کار به جای تصمیم گیری درست و ارائه ی راه کار برای حل بحران، خود را هم رتبه ی کارکنان زیردست خود نشان داده و ضعف در مدیریت و تصمیم گیری درست و به موقع را با همدل و همراه بودن  با کارکنانش پوشش می دهد. این مورد را بارها و بارها در سازمانی که کار می کنم شاهد بوده ام.

در جمع بندی مطالب بالا می توانم به این نکته اشاره کنم که کمال گرایی بیمارگونه به آن شکلی که در این پست مدنظرم هست بسیار آسیب زننده است و در هر مرحله ای از زندگی که تشخیص داده شود می توان با دقت در رفتارها و عادات کوچک هر روز خود به تدریج این مشکل را برطرف کرد. مطلب بسیار مهم در این باب این است که شاید عواملی که در بروز کمال گرایی در یک شخص موثرند در نگاه اول بسیار کم اهمیت به نظر برسند اما باید توجه کرد که هر یک از این عوامل به تدریج در شخص مورد نظر نهادینه شده و با گوشت و پوست و استخوان وی درآمیخته و چنین نیست که شخص همیشه به راحتی به این مشکل آگاهی یابد و حتا بپذیرد. از آن جایی که یافتن چرایی هرکاری بهترین و محکم ترین دلیل برای تداوم در آن است یکی از راه های موثر در این خصوص یافتن چرایی کارهای مدنظر شخص می باشد. در ویدئویی که خانم سارا سفری در یوتیوب منتشر کرده بودند و در لحظات بسیار سخت صعود به قله ی اورست و در سال ۲۰۱۵ درست زمانی که بر روی نردبانی در حال بالا رفتن از دیواره ای یخی بودند زلزله ای به بزرگی ۷/۹ ریشتر منطقه را به لرزه در می آورد و ایشان هر لحظه مرگ را در یک قدمی خود می بینند. در این لحظات سوال هایی در ذهن شان می چرخد و مدام دوستان و اطرافیانشان را در حال سرزنش خود می بینند. برای یک لحظه به خود می آیند و غافل از این که زلزله ای با آن قدرت اتفاق افتاده پاسخی بسیار قابل تأمل و البته ارزش مند به خود می دهند. خانم سفری می گوید که در آن لحظات حساس به خودم گفتم که چرا به این جا آمده ام و چه لزومی داشت که زندگی راحت خود را رها کنم و این جا باشم و در همان لحظه به خود گفتم که من یک بار زندگی می کنم و بنابراین حق دارم آن کارهایی را که می خواهم انجام بدهم.

همه ی ما یک بار فرصت زندگی کردن داریم. زندگی شگفت انگیزتر از آن است که دیده ایم و شنیده ایم و هر روز و هر لحظه بر این شگفتی ها افزوده می شود. برای لذت بردن از زندگی و فرصت محدودی که در اختیار داریم می ارزد که کاری انجام بدهیم، اشتباه بکنیم، شکست بخوریم و دوباره بلند شویم و کاری دیگر را در پیش بگیریم. کمال گرایی به مفهومی که در بالا اشاره شد با هر دلیلی، بهانه ای واهی برای فرار از اقدام کردن است. اگر چرایی زندگی را دریابیم، یافتن چگونگی ها در مسیر لذت بخش خواهد بود.

مطالب مرتبط

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دسته بندی ها

3 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *