کوهنوردی

روز جمعه سوم تیر ماه ۱۴۰۱ به همراه سه نفر از دوستان به قله ی سبلان صعود کردیم. حدود ۱۰ ماه از آخرین باری که کوهنوردی کرده بودم می گذشت. صعود ما از جبهه ی شمال شرقی -پناهگاه- انجام شد و من به خاطر ارتفاع ۳۷۰۰ متری پناهگاه و فاصله ی زمانی نسبتن طولانی از آخرین صعود به ارتفاعات نگران بودم که ارتفاع زده نشوم. به لطف حضور سرگروه بسیار با تجربه مان آقای بابک خدایی صعودی بسیار دلچسب و خاطره انگیز داشتیم و منظره ی زیبا و سحرآمیز دریاچه ی یخ زده ی سبلان لذت این صعود را صدچندان کرد. مدت زیادی نیست که کوهنوردی می کنم اما به شدت عاشق کوهستان هستم و از دیدن مناظر کوهستانی و تماشای فیلم های چالش برانگیز کوهنوردی بسیار لذت می برم. هیچ وقت هدفم از کوهنوردی رسیدن به قله نبوده و نخواهد بود و در مدت کوتاهی که کوهنوردی را شروع کرده ام به خوبی یاد گرفته ام که کوهنوردی رسیدن به قله نیست. فتح قله شاید بخشی از کوهنوردی باشد اما همیشه همه ی آن نیست. من کوهنوردی را برای بودن و حضور در محیط بسیار شگفت انگیز کوهستان دوست دارم اما لذت تماشای کوه هم برای من کمتر از رسیدن به قله ی کوه نبوده است. امروز می خواهم در مورد کوه و کوهنوردی بنویسم. از هر آن چه که در کوه ها دیده ام و درک کرده ام. از درس هایی که از بودن در کوه ها آموخته ام و از دیده ها و شنیده هایم در مورد این پدیده ی بسیار زیبا و سحرانگیز طبیعی.

شهر من اردبیل جاذبه های طبیعی بسیاری دارد. شاید مهم ترین و شناخته شده ترین این جاذبه ها همین کوه سبلان و قله ای به همین نام- البته در زبان ترکی سولطان ساولان- است. سبلان با ارتفاع ۴۸۱۱ متر سومین قله ی بلند ایران است و وجود دریاچه ای دائمی زیبایی خاصی به این قله بخشیده  است. هر فردی که یک بار پایش به این قله ی زیبا رسیده باشد در همان بار اول دچار جاذبه ی غیرقابل انکار آن شده و کششی عمیق نسبت به دیدار مجدد از قله ی سبلان در خود احساس می کند. من در اردبیل به دنیا آمده ام و از کودکی روزی را به یاد ندارم که دست کم یک بار به قله ی زیبای سبلان نگاه نکرده باشم. با این که قله ی سبلان به شهرهای مشکین شهر و سرعین نزدیک تر از اردبیل هست و حتا مسیرهای اصلی صعود به قله از همین دو شهر می باشد اما سبلان نماد شهر اردبیل هست و معمولن دو اسم سبلان و اردبیل در کنار هم می آیند. این موضوع به این که اردبیل مرکز استان است ارتباطی ندارد تا جایی که قبل از این که اردبیل استان شود هم همین مورد صادق بوده است.

هر جا که اسمی از کوه و کوهنوردی برده شود تردید نکنید که بوی خطر را به شدت می توان در آن جا احساس کرد. کوهنوردی ورزشی است بسیار جذاب و البته خطرناک. در سال ۱۳۸۰ و در دوره سربازی دوستی داشتم از شهرستان گرمی (از شهرهای استان اردبیل). این دوست ما قد و قواره ای متوسط و شاید هم کوتاه داشت. کارهایی غیرمعمول انجام می داد. مثلن در دوره ی آموزشی کلاس زبان می رفت. با خودش یک کوله پشتی آورده بود که وقتی به طور کامل باز می شد تقریبن هم قد خودش می شد. یک بار به او گفتم که از بین این همه ورزش چرا کوهنوردی؟ و جوابش این بود که ورزشی که چالشهای آن در حد مرگ و زندگی نباشد ورزش نیست. بعدها فهمیدم که حق با او بوده و کوهنوردی ورزشی است که کوچک ترین اشتباه ممکن است به قیمت جان آدم تمام شود. هر لحظه و هر قدم کوهنورد با چالش و خطر همراه است. طی چند سال گذشته هر بار که خواسته ام برای صعود آماده شوم و وسایل کوهنوردی را در کوله پشتی بگذارم احساس کسی را داشته ام که می خواهد به جبهه ی جنگ برود و ندایی درونی مدام یادآوری می کند که ممکن است آخرین خداحافظی باشد. در کوهنوردی ارتفاع قله ی مورد نظر مهم ترین پارامتر نیست. می توان گفت که تقریبن همه می دانند که قله اورست بلندترین قله ی جهان است اما خیلی ها نمی دانند که شاید اورست جزو ۱۰ قله ی مرگبار جهان نیست و ممکن است قله ای با ارتفاعی بسیار کمتر از اورست درجه ی سختی صعود بسیار بالایی داشته باشد. البته از این هم بگذریم که صعود به اورست به نوعی صعودی تجاری هم تبدیل شده است.

کوهنوردی ورزشی بسیار هیجان انگیز و جذاب است و مسلم است که هر چه ارزش و عیار یک چیز بالاتر برود دستیابی به آن هم سخت تر شده و هزینه های زیادی در پی خواهد داشت. با تمام فواید کوهنوردی برای سلامت تن و روان انسان، این طور نیست که همیشه و در هر شرایطی بتوان این ورزش را انجام داد و از فواید آن بهره مند شد. مطلبی هست که از بسیاری از کوهنوردان باتجربه بارها و بارها شنیده ام و به شخصه خودم هم چندین بار شاهد این موضوع بوده ام. کوهنوردان باتجربه برای کوه و کوهستان ارزش و احترامی خاص قائل اند و حتا بعضی از کوهنوردان قبل از برداشتن اولین گام جدی برای صعود از قله اجازه می گیرند و از ساحت کوهستان کمک می خواهند. این افراد معتقدند که کوه افراد مغرور را پس می زند و کوهنوردی برای افرادی که دچار غرور بی جا هستند ورزشی بسیار خطرناک و مرگبار است.

علی رغم تمام جاذبه ها، زیبایی های مسحورکننده و فواید بسیار کوهنوردی، یک لحظه غفلت و حواس پرتی در کوهستان انسان را تا حد مرگ می برد و شایسته است که کوهنوردی حتمن به صورت گروهی انجام شود و از استفاده از هر گونه وسایلی که عامل حواس پرتی هستند خودداری شود مثل استفاده از هدفون و گوش دادن به موسیقی و …

خطرهای کوه و کوهنوردی بسیار است و برای نمونه چند مورد دیگر هم می آورم:

پرت شدن از پرتگاه ها، سقوط سنگ های بزرگ و کوچک، سرمازدگی، ارتفاع زدگی، برخورد صاعقه، انحزاف از مسیر و گم شدن در کوه، روبه رو شدن با حیوانات وحشی مانند خرس، وجود گازهای سمی در اطراف بعضی از قله ها، سقوط بهمن، نقاب های برفی، خطر پرت شدن در اثر باد شدید، لغزش در مسیر یخچال ها، افتادن در برف چال ها، کمبود اکسیژن و ….

درس های بسیار ارزش مندی از کوه و کوهنوردی یاد گرفته ام که فعلن می خواهم به مهم ترین اشاره کنم:

مهم ترین درس کوهنوردی برای من صبور بودن است. این که برای رسیدن به قله نباید شتاب زده عمل کرد و در نهایت حوصله و با دقت در تک تک قدم های کوچکی که برمی دارم انجام کاری بزرگ نه تنها ممکن بلکه بسیار لذت بخش خواهد بود. به تجربه دریافته ام که حتا در بازگشت از قله و در برداشتن آخرین قدمها در پای کوه هم کوچکترین بی احتیاطی بسیار خطرناک بوده است. البته یادم رفت که بنویسم بیشتر تلفات انسانی در کوهنوردی در مسیر بازگشت و پایین آمدن از قله اتفاق افتاده است و می توان گفت که پایین آمدن از کوه به ظاهر شاید سریع تر و راحت تر از بالا رفتن از آن باشد اما از جنبه ی مخاطره آمیز بودن دست کمی از صعود نداشته و در بسیاری از موارد سخت تر از آن بوده است. کوهنوردی همیشه برای من این پیام را به همراه داشته که در زندگی لذت بردن از مسیر می تواند به اندازه ی رسیدن به هدف و بلکه بسیار بیش تر از آن ارزش مند و شایسته ی توجه باشد.

مطالب مرتبط

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دسته بندی ها

5 پاسخ

    1. زنده باد خواهر جان.
      نظر اشخاصی مثل شما که دست به قلم هستند برای من بسیار مهم و قابل توجه هست.
      ممنون از این که وقت ارزشمندتان را برای خواندن نوشته هایم صرف می کنید.

  1. بسیار روان و دلچسب توصیف کردید ورزش مورد علاقه‌تان را. جسارت می‌خواهد کوهنورد بودن. 👏👏
    هروقت عکس و فیلمی از نوک قله‌ها می‌بینم و ابرهای زیر پا که می‌شود دست دراز کرد و به‌شان رسید می‌گویم کاش آنجا بودم و ساعتها خیال می‌بافتم و می‌نوشتم. ولی می‌دانم هیچوقت جسارتش را پیدا نمی‌کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *